حال اگر جهانیشدن را بر دو عامل قبلی بیفزاییم، با الگوی دولت / ساخت اجتماعی / نظام جهانی سروکار خواهیم داشت. الگویی معقول و منطقی اما فراخ و انتزاعی؛ بدیهی اما کهنه و تکراری، چنانکه پیشتر در طول دههها در بیشمار متن- طبعاً با برداشتهای متفاوت و گاه بهکلی متضاد- تکرار شده است. جالب است که نویسندگان مقالات این مجموعه، بیآنکه لزومی به اتخاذ چنین چارچوب کلانی احساس کنند در عمل (در قالب ترکیبها و تناسبهای مختلف، از نظرگاههای متفاوت، در سطوح و لایههای ناهمگون) با آن درگیر شدهاند؛ از نقاشی و موسیقی و سینما تا کار دواطلبانه و دانشگاه و خانواده. پرداختِ انضمامی مقالات این مجموعه به نقش دولت[۸] و سازوکار تحول اجتماعی و تاثیر روندهای جهانی میتواند در ترسیم چشماندازی کلی از تحول فرهنگی و اجتماعی در ایران سهیم باشد. فیالمثل، بنا به روایت مقالات این مجموعه در عرصۀ نقاشی و سینما اقتصاد (بازار) نیرویی است که در هر دو سطح دولت و جامعه بازیگر مهم (از دید برخی محققان، بازیگر اصلی) است. فرایندهای جهانی نیز محرک و مشوق آنند. ردّ و نشان اقتصاد بازار و عناصر و ارزشهای همبسته با آن که پیوند وثیقش با الگوهای جهانی بر کسی پوشیده نیست، در هر دو سوی معادلۀ دولت / جامعه (هم در سیاستهای رسمی[۹] و هم در گرایشهای اجتماعی) عیان است. چنین است که در بیشتر مدیومهای هنری این موضوع که مرزهای دخالت و قدرت دولت و بازار («بخش خصوصی») را چگونه و با چه ملاکهایی باید تعیین کرد در حال بدلشدن به یک مسئلۀ بغرنج و حتی لاینحل است. این امر دربارۀ بسیاری از قلمروهای دیگر نیز صادق است. ظاهراً ایدۀ «فرهنگ دولتی» دیگر اعتبارش را از دست داده است. اما تناقضهای خصوصیسازی فرهنگ که در دانشگاه و سیاستهای شهری و سینما و تئاتر و هنرهای تجسمی و کمابیش همۀ عرصهها دنبال شده، بیش از پیش در حال آشکار شدن است. بدین ترتیب، در فرهنگ نیز همچون دیگر حوزهها اندیشیدن درون منطق دوگانۀ دولت / بخش خصوصی چارهساز نیست. این منحصر به کشور ما نیست. بهعنوان نمونهای بارز، در آلمان گروه وسیعی از مردم بنا به تجربۀ تاریخیشان بر این باورند که باید از هنر هم در مقابل دستدرازی دولت و هم در برابر تاختوتاز بازار محافظت کرد؛ هدفی که تحققش در دورۀ فعلی و با نفوذ دامنگستر منطق اقتصادی در جامعه هر روز دشوارتر میشود[۱۰].
تدوین این مجموعه- همچون آثار مشابه- هرچند «آسان نمود اول» اما در نهایت «افتاد مشکلها». یکی از «مشکلها» در این دغدغه تجلی مییافت که به راستی چه شماری از عناوین و موضوعات بسنده است تا این مجموعه بازنمای مناسبی از حیطههای متنوع «فرهنگ» و «هنر» ایران باشد؟ پاسخ میتواند دربردارندۀ فهرستی طولانی باشد. بیشک جای مقالاتی دربارۀ شعر، رسانه، عکاسی، مجسمهسازی، معماری و …در این مجموعه خالی است[۱۱]. اما از آنجا که ابژهها و مصداقهای فرهنگ و هنر بیشمارند، در هر حالتِ متصور باز هم لاجرم موضوعاتی از قلم میافتاد. اکنون و به همت محققانی که با این اثر پژوهشی همراه شدند، این مجموعه حاوی مقالاتی دربارۀ شماری از مهمترین پدیدارهای فرهنگی و هنری است. اینجا، بر خود فرض میدانم از همۀ استادان و محققان ارجمندی که در این پروژۀ تحقیقاتی مشارکت کردند سپاسگزاری کنم. به لطف بوروکراسی مخرب حاکم بر ارتقاء اعضای هیئت علمی، شکلهایی از فعالیت پژوهشی- از جمله نگاشتن مقاله در چنین مجموعههایی- امتیاز چندانی ندارد. اما چنانکه خوانندگان ملاحظه خواهند کرد بسیاری از مقالات این مجموعه برآمده از جدّ و جهد علمی چشمگیر نویسندگان است و تلاش و مرارت محققانه پشتوانۀ آن است. امیدواریم این مجموعۀ دو جلدی که در پژوهشکدۀ فرهنگِ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و در چارچوب وظایف ذاتی پژوهشگاه تدوین شده است در شناخت فرهنگ و هنر ایران گامی به جلو باشد.
یادداشتها
[۱] مریم میرزاخانی خاطرۀ دیگری را نیز زنده کرد. او از جمله بازماندگان تصادف اتوبوس دانشجویان نخبۀ دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۶ بود.
[۲] برای عنوان این مقاله – به جای ترکیبِ «گفتمانِ سیاست و تئاتر»- پیشنهادهای دیگری هم وجود داشت، اما در نهایت نویسندۀ مقاله با توجه به محتوای مقاله این عنوان را ترجیح داد.
[۳] پدیدههایی مانند «تئاتر لاکچری» را نباید بهمنزلۀ استثناهایی عجیب و غریب تلقی کرد که با «آسیبشناسی» میتوان بر آنها فائق آمد؛ آنها نمودهایی طبیعی از روندهای فعلیاند.
[۴]در قیاس با پیش از انقلاب در عرصۀ روشنفکری ایران تحول دیگری نیز به چشم میآید. اگر پیش از انقلاب کار روشنفکری با ایدۀ تغییر جهان و پروژههای اجتماعی و سیاسی گره خورده بود، اکنون روشنفکران موثری مانند مصطفی ملکیان بهصراحت از بیثمر بودن کنشهای سیاسی روشنفکران میگویند و بهجای آن «کار فرهنگی» را در صدر اولویتهایشان مینشانند. «فرهنگ» در این روایت کاملاً صبغۀ فردگرایانه و روانشناسانه دارد. نقل قولی سرشتنما از ملکیان بهروشنی این دیدگاه را بازتاب میدهد: «من میگویم تو هر بدبختی و ادباری که در زندگیات داری، نود درصدش مربوط به خودت است و ده درصدش مربوط به نهادهای اجتماعی است»(نشریۀ اندیشۀ پویا، شمارۀ ۳۵، خرداد ۱۳۹۵، ص ۴۰٫). این تفسیر از جامعه و فرهنگ فقط بیانگر چرخشی در گفتارهای مسلط روشنفکری نیست. چنین گفتاری، در دهۀ ۵۰ – فارغ از هرگونه قضاوت ارزشی- اساساً غریب مینمود و هرچه بود روشنفکرانه تلقی نمیشد. مقبولیت کنونی این نگاه، پیام تغییر در ارزشها و نگرشهای اجتماعی را در خود دارد..
[۵] یک نمونه کتاب پرمخاطب «ما ایرانیان» نوشتۀ مقصود فراستخواه است. این کتاب در چارچوب پژوهشی علمی ساختار یافته است. اما توفیق و همکاران (۱۳۹۸) مدعیاند این دست آثار بهرغم ظاهر علمیشان، در اصل همچنان همان خصیصههای ژانر خلقیات را بازتولید میکنند: توفیق و همکاران (۱۳۹۸) برآمدن ژانر خلقیات در ایران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
[۶] برگرفته از کتاب دگردیسی مشغولیتها، آلبرت هیرشمن، ترجمۀ محمد مالجو، نشر فرزان روز، ۱۳۸۵٫
[۷] مراد فرهادپور، مجلۀ فرهنگی-هنری آنگاه، شمارۀ ۸، پاییز ۱۳۹۷٫
[۸]بهعنوان نمونه، برای بحثی متفاوت دربارۀ عملکرد دولت جمهوری اسلامی در مقولۀ دینداری ایرانیان در چهار دهۀ گذشته ر. ک به پروندۀ مفصل نشریۀ اصولگرای عصر اندیشه، شمارۀ ۲۱، دی ۱۳۹۸٫
[۹]مطابق برنامۀ ششم توسعه، «کاهش تصدیگری دولت» مهمترین اولویت اجرایی در حوزۀ فرهنگ است.
[۱۰]
Zahner, N (2018) The Economization of the Arts and Culture Sector in Germany After 1945, in Alexander,V.D et al.(eds): Art and the Challenge of Markets,Volume 1, London: Palgrave Macmillan:95-124.
[۱۱]امیدواریم که در هر کدام از این موضوعات، مقالاتی به چاپ بعدی این کتاب افزوده شود.